شب اخر

قرنطینه ی احساس...

یا لثارک الحسین ای خون خواه حسین (علیه السلام)

Home || Email || Porfile|| qυєєη || Archive || Links|| posts

شب اخر

شب آخر لب دریا شب دلبریدن من ،شب پر پر شدن تو ،شب پر

کشیدن من، یه سکوت لب گرفته دو تا چشم خیس

 

و داغون ، یکی مون مسافر راه یکی مون زارو پریشون، من تو شوق راه

تازه تو به فکر بی کسیمی ، اونقدر بزرگ نبودم

 

که بگم دلواپسیمی بهت میگم خدانگهدار ولی تو ساکت و سردی با

چشات میگی میدونم ، میدونم بر نمیگردی .

 

پامو تو جاده میزارم بهت میگم حرفی نداری ؟ سرتو میندازی پایین

هیچی به روم نمی یاری ، وقت رفتن پیش چشمات

 

نمی خوای شرمنده باشم نمی خوای با حس تردید ره سپار جاده هاشم ......

 

چشم و به جاده میدوزم نا که اشکاتو نبینم ، صدای حق حق تلخت مثل

خنجری تو سینم ، با قدم های هراسون از تو 

 

فاصله میگیرم ، میشنوم میگی به جاده تو میری و من میمیرم.....

 

پای رد پام نشستی میشکنک وقتی می دونم، چشاتو بستی و

میخوای از خدا که من بمونم ، بهش میگی من

 

نتونستم تو بمون کنار یارم، چی بگم که منِ خودخواه ارزش دعا

ندارم........

 



نظرات شما عزیزان:

ستایش
ساعت20:05---12 تير 1391
سلام عزیزم
چه وب قشنگی داری
شما هم مث من تاریخ آرشیوت جلو جلو میره....
ناراحت نباش جیگر
همشون همینن
پای عمل میرسه میذارن میرن


reza
ساعت14:27---8 خرداد 1391
سلام وب جالبی داری اگه خواستی به من هم سری بزن
نظرت یادت نره
منتظرتم
www.rezasrs.lxb.ir


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ ||دو شنبه 8 خرداد 1391 || 13:53 || رسپینا |



.::qυєєη-cod::.